به گزارش خبرنگار صبا، منصور فروزش فیلمساز، در یادداشتی به مسالۀ اهمیت سینمای مستند برای ثبت و بازنمایی رخدادهای جهان پیرامون در قامت یک فیلم مستند، پرداخته است.
منبع روزنامۀ صبا
امروز همه ما در مورد سينما مطالب زیادی می دانیــم و اگر هـم ندانیم خواسته یا ناخواسته از ابزار سینما یا تجربیات سینماییمان در طول زندگی به عنــوان یک آدم معمولی استفاده می کنیم. شاید با این جملات ارتباط برقرار نکرده باشید اما اگر دقیق تر نگاه کنیم می بینیم که ادعایی غلط نیست به این دلیل که اکثر ما در دنیای امروز از ابزاری مثل تلفن های همراه مجهز به دوربین استفاده کرده و گاه گاهی از این قابلیت برای ثبت لحظاتمان ستفاده می بریــــم و از زندگی عادی مان مستندهایی تهیه می کنیم. شــاید نگاره ها و تصاویر ثبت شده ما، معنای درست فیلم مستند را نداشته باشــــــــند اما به هر حال بر مبنا و منطق استناد به واقعیات ثبت می شوند. ما این تصاویر را حفظ کرده و در گذر سالها و زمان هایی دیگر با رجوع به آنها با یادآوری گذشته احساس لذت می کنیم، پس همه ما در طول زندگیمان از این ابزار و روش؛ یعنی ساخت مستند بهره برده و اهمیتش را درک کرده ایم.
ایـن تصاویر لحظه هایی را بـــرای ما حفظ و یادآوری می کنند که ارزشی بیش از لحظات عادی زندگیمان داشته اند، این نگاره ها را به اطرافیان نشان داده و آنها در تجربه لحظه ای خود شریک می کنیم.
اتفاقا سینمای مستند هم دقیقا همین کار کرد را دارد. کارکردی که بی پرده و به صریح ترین شکل ممکن روند رخداد اتفاقات اجتماعی، طبیعی و خیلی چیزهای دیگر را در یک نظام هماهنگ روایتی به مخاطب ارائه می دهد و در واقع فیلمســاز مستند، مخاطب را در این کشف و شهود شریک کرده که این کشف و شهود به واسطه واقعی بودنش برای مخاطب جذابیت خاص و بی نظیری دارد.
تفاوت سینمای مستند حرفه ای با نگاره های ثبت شده از سوی آدمهای معمولی و روی تلفن های همراه همین است. فیلمساز مستند در واقع می کوشد به دنبال مفهوم قابل اعتنا در بستری واقعی بـــرود و با نمایش این مفهوم و درک شخصی از دنیای اطرافش یک دید و نتیجه ای به مخاطــب بدهد، نتیجه ای که لزوما زاییده تفکر و اندیشه فیلمساز نیست و بخش قابل توجهی از آن برآمده از مختصات دنیای واقعی است.
حالا در این نوشته نمی خواهیم مته بر خشخاش بگذاریم و بحث را وارد بررسی اهمیت قضاوت فیلمساز کنیم بلکه در این نوشته خود فیلم مستند است که محوریت دارد. واقعا سوال اساسی این جاست که این تصاویر نظام مند دنیای واقعی که در نهایت به ارائه یک مفهوم قابل اعتنا به مخاطب می پردازد اساسا چه اهمیتی برای ما به عنوان مخاطب، فیلمساز و جامعه می تواند داشته باشد.
اگر من شما را با این جمله که «فیلم مستند به معنای فیلم خوب، میراثی است برای آیندگان» روبه رو کنم چه عکس العملی نشان خواهید داد. احتمالا شاید پاسختان این باشد که این تعریف خیلی با تعارف و غلو همراه است اما واقعیت این است که دقیقا
فیلم مستند، مهم ترین اهمیتش را در آینده پیدا خواهد کرد.
برای مثال فرض کنیم در دوره زندگی دایناسورها، شخصی می توانست به همان زمان برود و از آن ها مستندی تهیه کند، با این کار حجم زیادی از سوالات امروز ما درباره حیات آنان حل میشد و ما به دنبال پرسش ها و مسائل جدید درباره دایناسورها می گشتیم یا بیایید فرض کنیم شاهکارهای ژیگا ور توف یا لنی رفینشتال از دوران شوروی کمونیستی و آلمان نازی در دست نبود در آن صورت واقعا چقدر ابهامات و تصورات متفاوت و گاه متناقض از گذشته برای ما ایجاد می شد.
لازم است در این جا به یک نکته مهم اشاره کنیم و آن این که فیلم مستند برخلاف فیلم های داستانی با گذر زمان اعتبارش نیز افزایش می یابد. در حالی که این اتفاق برای فیلم های داستانی یا رخ نمی دهد یا در بهترین حالت آن قدر ناچیز است که می توان اعتبار افزون شـده اش را نادیده گرفت. دلیل این حرف هم این است که احتمالا بخش کمی از جامعه، فیلم های داستانی ساخته شده در هشتاد سال پیش را به خاطر دارند یا حتی دوست داشته باشند ببینند اما اکثر جامعه احتمالا صحنه های سـلام هیتلر رو جمعیت نظامی اش را خوب به خاطر دارند.
در نهایت باید بگوییم مستندساز در واقع علاوه بر مخاطبان معاصر با خـودش، در حال تولید فیلم برای مخاطبانی اسـت که هنوز به دنیا نیامده اند، مخاطبانی که کنجکاوند و دوسـت دارند واقعیتها، نگاره ها و انگاره های ثبت شده در دوران ماقبل خویش را ببینند و داستانهایی واقعی را درباره آن بدانند.