یادداشتی بر فیلم زمزمه‌های گمشده در دوردست | میثم پورجعفری

نوشتۀ میثم پورجعفری


صدای آوازی بر روی تصاویر راه های منجمد که انگار مخاطب را به سفر میخواند و صدای درونی شخصیت‌ها روی نگاه‌های پناهجویان به ما، فیلم را آغاز می‌کند. فیلم داستان سفر گروهی از پناهجویان را در میانه راه روایت می‎کند و زوایایی از این راه را نشان می‌دهد که برای مخاطب نواست و در عین حال بسیار ناراحت کننده . تمام تلاش بر آن است که فیلم کاملاً ساده و ناظر موضوع باشد که به سینما واریته و دایرکت سینما نیز پهلو می زند. فیلم در کمال سادگی توانسته به مقصود خود برسد و بدون لکنت رویه‌ای از زندگی پناهجویان نشان دهد که علارغم ساخت فیلم‌های فراوان یامغفول مانده یا در این حد عمیق نشده‌اند. کارگردان به دور از خود نمایی تلاش کرده تمام زوایای موضوع را به نمایش بگذارد و صدای درونی شخصیت ها باشد که صدایی ندارند. صدای درونی شخصیت هایی که نه راه پیش دارند ونه را پس، امیدهایی که تبدیل به ناامیدی شده است اینها یعنی فیلم برشی از زندگی در دراماتیک ترین حالت ممکن انتخاب شده است. نکته مهم این است که فیلم حرکت عمقی دارد به عبارتی دیگر خط روایت کوتاه است اما فیلم ازین امتحان نیز سربلند بیرون می‌آید. اثر تا آنجا پیش می رود که انسان‌ها روی زندگی‌شان قمار می‌کنند و فیلم آخرین ضربه را می‌زند. دوباره به آغاز باز می‌گردیم و راه‌هایی که اکنون مسافرانی پیدا کرده است که نگران آنها هستیم. موهبت فیلم در آن است که به پایان می‌رسد اما برای ما تمام نمی‌شود، ما می‌خواهیم بدانیم که اکنون شخصیت‌های فیلم چه سرنوشتی دارند و عمیقا نگران آنها هستیم.